سوفی عزیزم 

الان که این را می خوانی شب یلدا است

شبی که هیاهویش شهر را فرا می‌گرفت

همون شبی که آنقدر انار می خوردی که به رنگش در می آمدی

امیدوارم این عادت بد رو کنار گذاشته باشی ( خنده ی نخود‌ی می کند و به قیافه خودش در آینده وقتی دارد این نامه را می خواند فکر می کنید) 

 

بلند ترین شب سال ...

همون شبی که همه توش اجیل می خوریم

همون شبی که توش فال حافظ میگیریم 

همون شبی که همه دور هم می نشینیم و گل می گیم و گل میشنویم

 

یک دقیقه فرصت بیشتر به ما میده

یادت میاد یک پست گذاشتی 

درباره ۵ ثانیه در جهان

حالا شب به ما یک دقیقه بیشتر زمان میده

 

چه اتفاقات بیشتری می تونه بیوفته.

اما امسال شرایط فرق می‌کنه

امسال مثل هر سال دیگه ای که پشت سر گذاشتیم فرق می‌کنه

( پوفی می کند و قلمش را زمین می گذارد ... نوشتن برای آینده اش سخت است)

 

امسال خب همون سالهای کروناست 

الان واقعا سخت است که تنهایی یک دقیقه بیشتر را هم بخواهیم سر کنیم

اما کاری نمی توان کرد

مجبوریم بنشینیم و با این کار از هم دیگه محافظت کنیم

 

آینده عزیزم 

ای کاش وقتی داری این را می خوانی 

دنیا جایی بهتر از الان شده باشه

 

با عشق 

یک هندونه قرمز

با دونه های سفید

 

 

 

پی نوشت : یلدا مبارک

پی نوشت۲: روز پرستار و تولد حضرت زینب مبارک تمام

ناجیان سفید پوش