۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

هفت روز مانده به آخر

گیر سه پیج به عید دادم .. نمی دونم چرا

اما می خوام توی این 7 روز باقی مانده ، یک کاری انجام بدم. 7 تا از کار هایی که می خوام تو قرن جدید بهش برسم یا تغییرش بدم در خودم رو بنویسم

خب 

 

روز اول : امسال برای هممون به خصوص من خیلیییییییییییی متفاوت و با ارزشه. احساس میکنم این بار باید حتما یک تکونی به خودم بدم. یک تکون عظیم. مگه مهربون بودن چه اشکالی داره؟ مگه دادن عشق چه چیزی از ما کم میکنه؟ مگه کمک کردن چقدر قراره به ما فشار بیاره؟ امسال بیشتر عشق بدیم ، بیشتر به هر کاری که میکنم فکر کنم. زود عصبی نشم ، احساساتم رو کنترل کنم. نزارم مثل همیشه ، احساساتم به کار هایی که انجام میدم غلبه بکنه .. می تونه اولین تغییر خوب و مفید من باشه. تغییری که شاید به اطرافیم کمک بکنه ، به خودم کمک کنه ، مهربون تر باشم ، بیشتر کمک کنم ، عشق رو فقط برای خودم نگهش ندارم ... عشق بیشتر از اونه که تموم بشه :)

 

روز دوم : دیشب خیلی به روز که پشت سر گذاشته بودم فکر کردم. خواهر کوچولوم شاید بدجنس باشه و مظلوم نمایی در بیاره ... اما واقعا مهربونه. وقتی بقلم میکنه همه عشق و مهربونی اش رو میریزه به پام. اما من سعی میکنم اون رو از خودم دور کنم چون فکر میکنم اینم یک نمایشه برای اینکه جلوی مامان بابا خوب به نظر بیاد. اما دیشب فهمیدم نه. اون واقعا این کار ها رو از سر مهربونی انجام میده. هر وقت که زمین می خورم بیشتر از خودم ناراحت میشه و میاد کمکم اما من ... فکر کنم خیلی بهتره میشه اگر تو قرن جدید سعی کنم مهربون تر باشم :)

 

 

روز سوم: تازگیا خیلی به کارایی که میکنم فکر میکنم. چقدر توی بعضی از کارهام عجله میکنم. توی تصمیم گیری هام و هیچ گاه به عواقبشون فکر نمیکنم. شاید تو سال جدید ... بعد از چندین سال تصمیم گیری بالاخره امسال ... بتونم این عادت رو کنار بزارم

 

 

روز چهارم: وقتی که دارم صحبت میکنم بعضی اوقات لحنم خیلی تند میشه و زود به تریچه قبام بر میخوره و عصبی میشم. شاید هیچ دلیلی هم برای عصبانیتم وجود نداشته باشه اما زود احساس میکنم باید یک واکنش دفاعی انجام بدم که به خشم تمام میشه. تا سه روز دیگه فقط وقت دارم عوضش کنم=`|

 

روز پنجم: امروز یک لحظه به ساعت نگاه کردم و بعد رفتم تو گوشی و بعدش وقتی ساعت رو نگاه کردم ساعت ها گذشته بود و من هیچی اش رو متوجه نشده بودم. با دوستم که صحبت میکردم اون همه کار هاش رو کرده بود و من هنوز روی مبل بودم ... با اینکه خیلی سخته و احتمال ۹۹/۹۹ بهش عمل نمیکنم ولی فکر کنم هممون توی سال جدید باید یک استراحتی به این گوشی ها بدیم

 

 

روز ششم: توی چیدن سفره هفت سین تقریبا نصف سمنو ها و سماق ها رو ریختم و یک ظرف هم شکوندم. واقعا چیز جدیدی نیست. دست و پا چلفتی بود جزو خصلت های بارز منه. با خودم فکر کردم تو سال جدید یکم روش کار کنم اما دیدم اون جزوی از شخصیت منه هرکاریش بکنم بازم نمیشه تغییرش داد. شاید باید این رو از قرن قبل برا خودم یادگاری نگهش دارم

 

 

 

روز هفتم: الان که دارم این رو می نویسم تنها ۲:۳۰ به سال تحویل مونده. بیش از هر چیزی برای کادو ها ذوق زدم اما الان که دارم به یک هفته قبل فکر میکنم میبینم که چقدر برای این لحظه ، لحظه شماری کردم با اینکه بازم می‌رسید. مامان بزرگ بزرگه حرف درستی زد گفت با این کارت داری ثانیه هایی که از عمرت میگذره رو می‌شماری. اون روز بالاخره میرسه و لازم نیست برای هر ثانیه اش صبر کنی تا بگذره. شاید اینم بره تو لیست ترک عادتا. شایدم بعضی اوقات مجبور باشی لحظه شماری کنی تا تموم بشه :)

 

 

 

 

خب خب 

چیزی تا عید نموندهههههههه

عیدتون خیلییییی مبارک

 

 

امیدوارم همیشه شاد باشید

از طرف بلا

  • ۱۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • Sophie B.
    • شنبه ۲۳ اسفند ۹۹

    لحظه‌ی تحویل سال 1400 ساعت 13:07:28 روز شنبه 30 اسفند سال 1399 می‌باشد.

    لحظه‌ی تحویل سال 1400 ساعت 13:07:28 روز شنبه 30 اسفند سال 1399 می‌باشد.

     

    7 روز و 13 ساعت و 19 دقیقه و 50 ثانیه ی دیگه ...

    دیگر نفس های آخر این قرن است. آخرین نفس های کهنه سال. آن ننه سرمای مهربان که انگار امسال مثل ما موجودات زمینی ، حالش خوب نبود ، بار و بندیل نقلی اش را بر دوش گرفته و منتظر است تنها یک روز ، بعد 4 سال معشوقش عمو نوروز رو ملاقات کند و باز زمین را به دست او بسپارد. آه که چقدر برایش سخت است تا چهار سال دیگر صبر کند تا او را ببیند. 

     

    هر طرف رو که نگاه میکنی، همه چیز نو شده. درختان برهنه ، حالا زیبا ترین لباس هایشان را به تن کردند و برای ورود به یک قرن جدید ، سال جدید ، فصل جدید ، ماه جدید و روز جدید لحظه شماری می کنند. 

     

    قراره یک صدایی بیاد

    صدای نو شدن. یک صدای ارامش بخش. نوید بخش طلوع بهار. زیبایی نو شدن زمین ... یک سال جدید

     

    یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

     

    بمبببببببببببببببببب

     

    آغاز سال یک هزار و چهارصد شمسی را بر شما تبریک میگوییم

    دیری دیری دیدن دیری دیدیدیدین دیر ریمبارابیشام دیری دیدی 

     

    بوسه های محکم و آغوش های گرم بعد از تحویل سال امسال هم به فراموشی سپرده میشه ( میدونم متن احساسیه ولی خدایی کدوممون با خانوادمون انلاین سال رو تحویل میکنیم؟ ما ایرانیا با هر فنی شده بازم باید پیش هم باشیم) 

    امسال 

    شنبه 

    اولین روز قرن 14

    اولین روز سال 1400

     

    انگار همه چیز دست به دست هم داده اند. تا ما کاملا از نو شروع کنیم. روز جدید ، سال جدید ، قرن جدید. همه میگن عوض شو. یک تکونی به خودت بده. خاک های کهنه و تیره نفرت رو از روی خودت بتکون. بیشتر عشق بده ... بیشتر ببخش. این روز ها خیلی بیشتر به این چیز ها نیاز داریم

     

    پی نوشت : خودم فکر نمیکردم بتونم اینجوری هم بنویسم.

    پی نوشت دو : اگر مثل من خر ذوق عیدید ( خر را در دیکشنری استلا سرچ کنید. )  اینجا رو چک کنید

    پی نوشت سه : معلومه هر ساعت میرم چکش میکنم؟ ولی واقعا ... امسال چقدر زود گذشت ... اصلا نفهمیدم چی شد :/ خدا هم از این دنیا خسته شده داره زود سر و تهش رو هم میاره :)

    پی نوشت چهار : خوبه قول ( غول، قل،غل) داده بودم افسرده نشم و ناله نکنم :/ خدایا بازم شکرت

    پی نوشت پنجم : هر وقت این رو گوش میدم اصلا دلم می خواد همون لحظه خودم سال رو تحویل کنم می توانید گوش دهید

  • ۹
  • نظرات [ ۴ ]
    • Sophie B.
    • شنبه ۲۳ اسفند ۹۹
    𝐼 𝑤𝑎𝑛𝑛𝑎 𝑏𝑒 𝑠𝑜𝑚𝑒𝑏𝑜𝑑𝑦 𝑡𝑜 𝑠𝑜𝑚𝑒𝑜𝑛𝑒, 𝑜𝒉
    𝐼 𝑛𝑒𝑣𝑒𝑟 𝒉𝑎𝑑 𝑛𝑜𝑏𝑜𝑑𝑦 𝑎𝑛𝑑 𝑛𝑜 𝑟𝑜𝑎𝑑 𝒉𝑜𝑚𝑒
    :) 𝐼 𝑤𝑎𝑛𝑛𝑎 𝑏𝑒 𝑠𝑜𝑚𝑒𝑏𝑜𝑑𝑦 𝑡𝑜 𝑠𝑜𝑚𝑒𝑜𝑛𝑒